Wednesday, November 10, 2004

جایی که بابام کار میکنه پر از خانم با لباسهای سفید, هر وقت میرم اونجا یکی یکی میان و با من بازی میکنن و هی به مامانم میگن دخترت بزرگ شده ( آخه شما بگین آدم توی دو روز چقدر بزرگ میشه) .
بعضی هاشون رو بیشتر میبینم , اونا به مامانم گفتن که توی خونشون بچه های کوچک مثل من دارن برای همین منو خیلی دوست دارن آخه اونا الان که خونشون نیستن مثل مامان بابای من کیف کنن که بچه هاشون بزرگ میشن, واقعا شما فکر میکنین خوش به حال مامان بابای من نیست؟