Tuesday, May 04, 2010

اولین صبحانه

سرکلاس بودم که تلفن زنگ خورد , حتما یک اتفاق جدیه !

نازنین : مامان من امروز خودم صبحانه درست کردم و خوردم

من: آفرین خوب کاری کردی

نازنین: میدونی که چی خوردم ؟

من: نه , چی خوردی مگه؟

نازنین: شیر کاکائو , نون و نوتلا

من: نوش جونت مامان

نازنین: خودم نون گذاشتم توی تستر , بعد که پرید بالا با دستکش گرفتم, میدونی فقط یک چاقو پیدا کردم که کثیف بود و شستم بعد استفاده کردم

من: جدی ؟ خاله هم بود ؟

نازنین: نه خودم تنها کارامو کردم

من: خوب دیگه چیکار کردی؟

نازنین: هیچی , شیر سرد خوردم نمیخواستم به اجاق گاز دست بزنم , حالا سوپرایز شدی که خودم همه کارامو کردم ؟

من: آره مامان جون

نازنین: بیا خونه بازم سوپرایز میشی

من: باشه عزیزم حالا برو مدرسه من میام عصر می بینمت , پارک آبی هم میریم چون خیلی کار خوبی کردی که خودت کارتو کردی

***

صحنه اینطوری بود وقتی رسیدم , بطری شیر کاکائو روی میز, پلاستیک اسلایس روی میز , صندلی پای کمد

رفتم بالا خاله میگفت : برای نازنین شیر گرم کردم گفتم که همینجا صبحانه بخور ولی گفت نه خودم میخوام کارمو بکنم , رفته بود لباس مدرسه پوشیده بود (ساعت 8 صبح) و خودش صبحانه خورده بود بعد اومد بالا یک لیوان هم پر از شکوفه روی میز بود برای من