Wednesday, November 24, 2004

گوشواره

چند مدت بود که می خواستم گوش نازی رو سوراخ کنم ولی همش دل دل میکردم و کار پیش می آمد و نمیشد نا اینکه دیروز بالاخره بردمش دکتر برای چک اپ و گوش سوراخ کردن.
دکتر خیاط گفت که وقتش و اشکالی نداره, هنوز هم سختم بود ولی بالاخره کار شدنی باید بشه ,نازی رو باباش بغل کرد و دکتر تا اولین گوشواره رو زد به گوشش جیغ نازی رفت به آسمون , اصلا ساکت نمیشد به حمید گفتم گوش دیگشو یک وقت دیگه که دکتر خندید و گفت نه , ولی اینبار گرفتن نازی دیگه کار آسونی نبود , برای دومی دیگه دست و پام سست شده بود.
دکتر میگفت که این مثل یک شک برای بچه است.
نازی: من نمی دونم این مامان من بیکار هی این کار را رو میکنه و این بلاها رو سر من میاره, ولی خوب اینه دیگه دنیا !!!