Wednesday, February 21, 2007

مدرسه


اين روزها ذهنم كاملا گرفتار پيدا كردن مدرسه براي نازنين هست ، از اين و اون بپرس تا سرچ كردن براي مدرسه ، ولي مثل اينه كه بخواي توي يك آكواريوم با 100 تا ماهي يكي رو انتخاب كني كه هيچي در موردش نميدوني ، از هر كسي هم كه ميپرسم دليلهايي داره كه با نفر بعدي فرق ميكنه ، بعضيها هم جوري اطلاعات ميدن انگار كه مدرسه يك شاگرد پراويت داره اونم بچه اونها هست و جوري رفتار ميكنن يعني اينكه مزاحم نشو، جل الخالق.
دو هفته قبل بر حسب تصادف با يكي صحبت كردم كه خودش مربي مهد ، از اين پرسيد كه نازنين كجا ميره و چند ساعت مهد هست ، به من پيشنهاد كرد كه نازنين بره پيش اون از ساعت 2 تا 6.5 كه بابت ساعتهايي كه عصر نازنين ميره پيش پرستار بچه اون خانم پرداختي داشته باشم به پرستار كه گفتم : حاضرم بيشتر از چيزي كه به مهد ميدم بدم كه پيش اون بمونه ، اين هفته شنبه رفتم و ديدم و صحبت از اين شد كه مهد نازنين چطوري هست و به حالت پرسشي كه خوب هست؟ فكر ميكنين تميزهست؟ زبان انگليسي ؟، و از اون روز به بعد حساست من 100 برابر شده براي پيدا كردن مدرسه؟ روزي كه نازنين گذاشتم اين مهد برام بهترين جاي دنيا بود چون شايد از خيلي جاهاي ديگه خبر نداشتم و با وقت محدودم تونسته بودم بهترين رو پيدا كنم ، ولي مهد با مدرسه خيلي فرق داره و اگه اين سوالها پيش بياد شايد از اينكه كوتاهي كردم خودم رو نتونم ببخشم ، و اينكه اينجا قبل از شروع ترم بايد پذيرش از مدرسه رو حتما بايد بگيريم كه تقريبا 7-8 ماه قبل از شروع سال تحصيلي هست ، ديگه اينكه به بعضي جاها كه زنگ ميزنم ميگن ما پذيرش مون رو انجام داديم در صورتي كه از حالا تا شروع مدرسه 6 ماه باقي مونده.
اينم بگم كه باباجون با بردن نازنين به خونه كسي مخ مخ مخالف و من هر چي توجيح ميكنم جواب همانا : نه.
دنبال كسي بودم كه بياد خونه ولي باز هم جواب" نه" هست و عزيزجون توجيح هاي خودش رو داره كه بيراه نميگه .
و اما اينكه زمان قرار دوباره چه چيزي رو به ما تحميل كنه خدا عمر بده كه ما ببينيم .