Saturday, May 02, 2009

گزارش هفتگی

شنبه گذشته دبی مول children festival بود , ساعت 6 اونجا بودیم , تمام مسیر مول را نشونه گذاری کرده بودن به سمت مرکز فستیوال, عده زیادی دور هم جمع شده بودن و فیلم میدیدن , آخرهای فیلم ایس ایج بود , فیلم بعدی ماداگاسکار بود , بین دو فیلم هم رفتیم خرید کردیم و برگشتیم , ملک دوست نازنین هم با خانواده اش اونجا بود راستش نازنین اینقدر که اونجا بازی کرد فیلم ندید ولی خیلی خوشحال بود وقت خواب نازنین نزدیک شده بود ولی نازنین دوست نداشت که بریم خونه , بعضی بچه ها صورتهاشون نقاشی کرده بودن, نازنین هم اصرار میکرد که مامان بریم من هم صورتمو نقاشی کنم, گفتم صورت نه ولی اگه دوست داری دست مشکلی نیست , تا رفتیم نازنین گفت میخوام صورتو دستم هر دو با هم که بالاخره هم نقاشی کرد.



نازنین خیلی خسته شده بود ولی دوست داشت هنوز بمونیم, ساعت 8 و نیم خونه بودیم و نازنین راحت خوابید, اما فرشته ها نقاشی صورتش و پاک کردن ولی نقش دستش مونده بود که به دوستاش نشون بده.

*****

این روزها نازنین با خودش کتاب میبره که توی سرویس رفت و برگشت بخونه , البته این در پی یک اتفاق بود که به این صورت حل شد , حالا بچه ها تو سرویس برگشت راحت میخوابن و نازنین هم کتاب میخونه تا خوابش ببره!

****

نازنین کتاب خوندن و دوست داره ولی اینجا باید کتاب خرید چون منابع کافی نیست , هرچند که مدرسه برای کتاب خوانی تشویق میکنه و کتاب میده برای خوندن ولی باز هم کمه , در عرض یک روز 4 تا کتاب جدید هر کدوم 2بار خونده .

***

وقتی بچه بودم یادم میاد که بابابزرگم یک چرتکه داشت روزها وسیله بازی من بود و شبها وسیله حساب و کتاب بابابزرگم .
مدتها بود که دنبال چرتکه بودم برای نازنین تا اینکه چند وقت پیش توی تویزاراس کیفیتی که میخواستم و پیدا کردم, وسیله این روزهای نازنین برای بازی و حساب کردن شده این چرتکه.
کارهای که باهاش میکنه جمع و تفریق و بعضی وقتها هم شکل حروف الفبا رو باهاش درست میکنه (دست چینی ها درد نکنه)