Saturday, March 07, 2009

شوهر

امشب رفته بودیم جائی دیدنی , دخترهای خانواده نازنین و دست انداخته بودن که میخواهی برادر ما شوهرت بشه ؟
نازنین هم بدون رودربایستی گفت : ما یک شوهر خوب داریم ولی اینجا نیست جمعه میاد اسمش هم حمید دیگه هم شوهر نمیخوایم
همه از خنده به خودشون میپیچیدن که ما از خودت خواستگاری کردیم نه از مامانت

1 U??¸?±:
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 8:47 AM?? U?U??´??U?...

سلام مامان نازنین
من راما هستم مامان آرتینا و از آشناییتون خوشحالم
دختر ملوسی دارید از طرف من ببوسیدش

 

Post a Comment

<< ?µU??­U? ?§?µU?U?