Saturday, January 01, 2011

تعطیلات

تعطیلات نازنین هم داره تموم میشه ,شب تا بعد از نیمه شب بیداره و روز هم از نیمه گذشته خواب, البته ما هم از این قاعده مستثنی نبودیم , چند بار رفته اسکیت و شنا ولی توی خونه بودن رو ترجیح میده , یا کارتن میبینه یا توی اتاقش تا وقتی که با ایده جدید بیاد بیرون

این هفته سه شنبه به اتفاق بابا رفتن سینما برای فیلم Yogi bear , اولش هی چونه زد که من نمیرم سینما ولی بعدش که تریلر فیلم رو دید موافقت کرد که بره , بعد از فیلم تا رسید خونه تا در باز شد و من دیدمش پرسیدم چطور بود ؟ گفت: خیلی قشنگ بود اینقدر که از کتایون یادم رفت!!!
پرسیدم که بازم دوست داری بری سینما گفت : حالا اینم دانلود کن من چند بار دیگه ببینم
***
و اما رابطه دوخواهر , نازنین به رابطه بابا و کتایون حساس شده و هر جا باشه حواسش جمع این رابطه است .
نازنین توی اتاق خودش مشغول
حمید , من و کتایون توی اتاق دیگه , حمید کتایون و میبوسه , نازنین صداش میشنوه
نازنین: بابا کیو بودسیدی؟
من به حمید یواش گفتم بگو مامانی ,حمید همین جواب و به نازنین داد
نازنین : دروغ نگو میدونم که کتایون و بوسیدی هی ملوسش میکنی
===
مامان جون , مادر جون , زن عمو, خاله ها هر وقت زنگ میزنن فقط میگن هوای نازنین وخیلی بیشتر داشته باشید , همه تو این مدت زنگ زدن به نارنین هم بابت خواهر شدن تبریک گفتن .
نازنین با دختر عمو هاش تلفنی صحبت میکنه و با گوشی به اتاق خودش میره میشنوم که میگه : آره بچه خوبیه , خوب میخوابه , خوب شیر میخوره , پدرمونم در آورده
***
تو این مدت که کتایون آومده نازنین بیشتر همراهی بابا رو داره به خصوص برای بیرون رفتن و تفریحات و من هم بدون استثنا همیشه توی خونه در دسترسم .
شب فقط با من میخوابه , وقتی که حمید میره که نازنین بخوابه قضیه برعکس میشه , نازنین کتاب میخونه و بابا میخوابه !!!
***
تو این مدت هم مهمون داشتیم هم مهمونی رفتیم
لیزا مهمون نازنین بود , هدیه کریسمس گرفت و هدیه داد
شب یلدا مهمون بودیم , خوش گذشت
شب کریسمس مهمون داشتیم با 10-12 تا بچه بودن که به نازنین خیلی خوش گذشت هم هدیه کریسمس گرفت هم هدیه داد
تو این مدت هر کس برای کتایون هدیه آورده نازنین هم هدیه گرفته
امشب نارنین و بابا رفتن برای شب سال نو , من و کتایون خونه موندیم