Monday, December 06, 2004

تغذیه

هفته گذشته شیرم خوب نبود و همش نازنین گرسنه می موند , اعصاب خودم و نازی خیلی خورد بود.دوباره افتادم به غذا خوردن انگار نمی شه من رژیم بگیرم !!!افسردگی گرفتم ولی نمی تونم وزن کم کنم ( خیلی عذاب , به خصوص که یکی از همکارام روی غذا خوردن من حساس شده)
امروز که فرصت شد بگم از یکی از همکارام , با کلاس ( نه مثل ما آدم عادی نیست !!!)و با سواد واسه هر چیزی استدلال خودش رو داره(منطقی) البته خوبیش اینه که هم معلم خوبیه ( فقط یک کم گوشه کنایه داره که به یادگیری میارزه) و بالاخره شاید اگر یک مشکل (غیر از مادر زن ) داشته باشه مشکل غذا خوردن منه که از وقتی ما با هم همکار شدیم یا من حامله بودم یا شیر ده و به قول ایشان هیچ وقت ندیده که من دهنم تکون نخوره.
ولی خدا کنه که هم مشکل همکارم حل بشه هم من بتونم با کم خوردن نازنین رو تغذیه کنم
"آمین"

به به چه خوشمزه اس