Tuesday, January 18, 2005

رقص, سالگرد

مژگان جون دستت درد نکنه از این نوارهای که فرستادی.
نازی تا صدای نوار خودشو میشنوه شروع میکنه دست میزنه و میرقصه (آخی مادر قربونت برم )
دیگه حالا شده گوله نمک ( به قول شیرازیها نمک به بارت )
یک چیز خیلی جالب,چند بار که وقتی خودش رو کثیف میکنه هی پمپرزشو میکشه که یعنی درش بیار
دیشب هم دوباره بچم از رو مبل افتاد ( بمیرم مادر)
*******************************
سالگرد عقدمون(29/10/1378) رو خودم تبریک میگم چون هیچ کس یادش نبود. !!!
حمید جونی یادت میاد؟میدونم که نه ,دیگه ما اینقدر مشغولیم که از خودمون هم یادمون رفته
امیدوارم اون روزی که یادمون میاد و میخوایم به هم برسیم خیلی دیر نشه ( خودمونیم ها چقدر دلم پر!!!)
دلم میخواد قبل از اینکه ریزه کاریها یادم بره یادی از اون روزها بکنم روزهای که به فکر دلمون بویدم , بالاخره یک روز تحت عنوان داستان عشق خودم از دید خودم مینویسم.( قول میدم)
==============================
جلوي آينه سر و بالا و پايين كردم
واژه سلام و صد مرتبه تمرين كردم
واسه دل بدست آوردنش دلم مي لرزيد
از گلاي باغچمون چند تا شو گلچين كردم
زدم از خونه به كوچه به اميد ديدار
هي زدم به دل مبادا كه بترسي اين بار
اومد و طرز نگاهش دوباره لرزوندم
وحشت از خودشكني باز دوباره ترسوندم
توي گفتن سلام بازم بازم وا موندم
واسه اين يك كلام بازم بازم وا موندم
با اين جرات كم چه جور شكار كنم
آخه عاشقشم مي گي چي كار كنم؟

شب با ياد قشنگياي او سر كردم
شعر ناب شب عاشقا رو از بر كردم
با اميد و آرزو دل رو قويتر كردم
ديگه اين بار شهامتم و باور كردم
رفتم و گفتم ديگه دل رو دليرش مي كنم
ديگه اين بار به هر حيله اسيرش مي كنم
اومد و طرز نگاهش دوباره لرزوندم
وحشت از خودشكني يه باره ديگه ترسوندم
توي گفتن سلام بازم بازم وا موندم
واسه اين يك كلام بازم بازم وا موندم
با اين جرات كم چه جور شكار كنم
آخه عاشقشم مي گي چي كار كنم؟

مارتیک , آلبوم صدف و سنگ