-فكر ميكنم
- يك چيزي ميخوام بخورم ( ما ميدونيم كه فقط نون خامه اي ميخواد)
- اينو كي برات خريده؟
-برام بستني بخر ( همون نون خامه اي)
- بوق زدم كه باباجون بياد ، ميگه: بوق نزن بابا انگري ميشه
ديشب تو دندون پزشكي تا خوابيدم براي معاينه ، زود دويده به دكتر ميگه: مامانه منه دندونش درد ميكنه
اين روزها زودتر از مهد تحويلش ميگيرم ، ميايم خونه ، تا ميرسيم خودش ميندازه رو مبل و ميگه : مامان بستني ميخوام ، يك نون خامه اي بهش ميدم ، تموم كه ميشه، مامان بازم بستني ميخوام ، يكي ديگه هم ميخوره ، شيشه ميخوام ، پس مامان تو كي ميخواي بخوابي؟ فيليپينو( پينو كيو)/توم &جري/ تاتي بزار نگاه كنم
- عزيزجون منو بغل كرده ، نازنين رو هم همچنين ، بعد نازنين به من ميگه : حالا تو باباجون بغل كن ، بهش ميگم من نمي تونم باباجون بغل كنم ، اصرار داره كه من اين كارو بكنم ، به رسم بازي هاي قديم پشت به پشت وايستاديم دستامون تو هم انداختيم براي 2 ثانيه من تونستم عزيزجون مثلا بغل كنم ، حالا نازي ميگه منم ميخوام، بغلش كردم ميگه : مثل باباجون ميخوام !!!!!!!!
- صحبتهايي كه با نازنين كرديم بالاخره جواب داد ، امروز از مهد زنگ زدن كه تو اين مدت كه تحت نظر بوده همه چيز خوب پيش رفته .