به مايع صابون جديد كه بوي پرتغال ميده ميگه : مامان بو كن بوي آب ميوه ميده
وقتي كه اول صبح خودش قبل از من بيدار ميشه ، لباس خواب يك تيكه رو در مياره، پمپرزش رو باز مينكه، ميره دستشوئي ، من حال ميكنم آخ حالي داره وقتي كه آدم ميفهمه بچه اش داره بزرگ ميشه ، مستقل ميشه.
شب كه بيدار ميشه از تو تخت مياد بيرون ميره رو كاناپه ميخوابه ، بعد صدا ميزنه ، مهري پاشو شيشه، فقط كلمه اول كه ميگه برق از سرت ميپره فكر ميكني نكنه باباجون اومده ، بعد كه كلمه هاي بعدي به گوشت ميرسه ميفهمي كه نه اين جوجه است كه بيدار شده داره جيك جيك ميكنه دلت غش ميكنه براش .
اين ماه قرار ياد بگيرن اسم خودشون ، اسم مهدشون ، اسم معلم شون رو بگن ، وقتي ميبينم كه چقدر خوب و شمرده ميگه ، بهتر از رژيا كه يك سال ازش بزرگتر شعر ها رو ميخونه ، چقدر با اعتماد به نفس يك خط با كلي كرشمه رو به جاي خط راست به من قالب ميكنه ، دلم ميخواد داد بزنم ولي آروم تو گوشش ميگم مامان جون دوست دارم يه عالمه هر چي بگم بازم كمه، راضي ميشم
رفتم بالا كه چوب پرده رو بگذارم سرجاش ، پاشو گذاشته رو پرده هر چي ميگم مامان جان پاتو وردار به من ميخنده ، بايد چيكار كنم ؟ وقتي كه اذيت ميكنه ، غذا ميگذارم تو دهنش تف ميكنه ، از سالادي كه كلي وقت درست كردنش هي گفته به به ميدم بهش تف ميكنه ، سسي كه به جاي ماست ميخوره و بعد تف ميكنه ، بايد چيكار كنم ؟ وقتي كه ميگه راه ميام كالسكه نيار بعد تا ميبينه راه برگشت نيست ميگه بغلم كن بايد چيكار كنم ؟ از كتف درد هلاك ميشم ميگذارمش رو زمين كه كفشاشو پا كنه راه بره ، پاي لخت راه ميفته بايد چيكار كنم؟
يك كار اين بچه خيلي به نظرم عجيب مياد، هر روز يك چيزي رو از خونه ور ميداره و با گريه ميبره مهد ، اونجا كه ميرسه به همه نشون ميده ، نميدونم اين و از كجا ياد گرفته يا اينكارش چقدر به نفع و چقدر به ضرر ؟ اينو ميدونم كه ميخواد جلب توجه كنه!!!