Wednesday, December 27, 2006


با نازنين رفتيم خريد ، ساندويچ دستش بود گاز ميزد و راه ميرفت، ديدم ايستاده و داره به يك خانم نگاه ميكنه، صداي خنده بلند اون خانم كنجكاوم كرد ، رفتم جلوتر خانم پاكستاني به من گفت كه اين دختر شماست؟ گفتم بله، گفت خيلي اينتليجنت خيلي خيلي ، گفتم چطور مگه ، گفت : از من ميپرسه اين چيه كه به دماغت آويزون كردي ؟
براش برچسب تويتي خريدم ، حالي ميكنه ، ميچسبونه به دستش
***
ديروز براي نازنين دستبند خريدم ، ميخواستم سوپريزش كنم كه تا از مهد اومد توي ماشين خوابيد ، ولي براي دل خودم دستش كردم و كلي حال كردم ، صبح كه نازنين بيدار شده بود خيلي خوشحال بود و ميگفت : مامان ببين فرشته ها برام دستبند آوردن
***
نارنين براي هر چيزي سوال ميكنه ، اينقدر سوال ميكنه تا به جواب برسه و جواب بفهمه !!! بعضي وقتها براي بعضي سوالهاي واقعا ميمونم كه چي جواب بدم.
***
از فردا تا سه شنبه تعطيليم ، فردا جشن سال نو ميلادي توي مهد و همچنين جلسه اوليا و مربيان