Tuesday, March 06, 2007

عزيزجون روز يكشنبه رفت مسافرت و قرار برگشت براي امروز بود ولي كار باز هم عزيزجون بد قول كرد و اومدنش افتاد به جمعه.
روز يكشنبه باباجون به نازنين گفت : من ميرم مشهد سركار
شب كه رفتم دنبال نازنين وقتي ازم پرسيد باباجون خونه است گفتم :نه ، تا نزديكاي خونه گريه كرد و
نازنين: باباجون خونه است
من: نه
نازي: باباجون چرا خونه نيست
من: بابائي رفته مشهد سركار
نازنين: چرا
من: چون كار داشته بايد ميرفته كه كارش انجام بده
نازنين: چرا
من: باباجون زود بر ميگرده
نازنين: بابائي با هواپيما رفته مشهد
من: آره
نازنين: چرا بابائي رفته مشهد
و پي در پي گريه ميكرد، از خستگي خوابش برد، بغلش كردم آوردمش تا دم در خونه ، بيدار شد و دوباره گريه كه من نميرم خونه ، چرا باباجون نيست .
***
ديروز دوباره همين داستان و سوال و جواب ها تكرار شد ، شب با عزيزجون صحبت كردم و گفتم كه نازنين اصلا روحيه نداره و همش بهانه اش رو ميگيره و قرار بر اين شد كه صبح وقتي نازنين بيدار ميشه باهاش صحبت كنه و صحبت به شرح زير بود
بابا:سلام عزيزم
نازنين: چرا رفتي مشهد ؟
بابا : كار داشتم باباجون
نازنين: چرا كار داشتي؟
بابا: من كارامو زود انجام ميدم و ميام ، بيام برات چيپس و لواشك ميارم
نازنين : چيپس شوگر داره ؟ كفك بيار كه خوبه لواشك هم بيار براي من و براي دوستم براي ماماني هم تخت بخر براي من هم تخت بخر براي من كفك و چيپس ولواشك بيار براي رژي هم بيار براي مامان هم بيار براي مامان لباس بخر براي من هم بخر
گوشي رو از نازنين گرفتم و به عزيزجون گفتم : تا تو باشي بري مشهد
نازنين دنباله سفارشها و رديف كرد و گفت كاري نداري ؟ خداحافظ ، براي دوستم بيار دختر خوبيه نوتي نيست .
امروز ساعت دير شده بود حسابي و 10 دقيقه دير رفتن يعني نيم ساعت دير رسيدن ، توي ماشين همش نازنين در مورد اينكه به باباجون گفتم برام چيپس و كفك و لواشك بخره حرف ميزد ، تا آهنگ شاد تموم ميشد ميگفت عوض كن من آهنگ ديگه ميخوام و روحيه اش بهتر ، سرفه ميكنه و مثل اينكه سرما خورده ديشب تا صبح من آماده باش بودم و نازنين هي جا عوض ميكرد و از توي تخت ميومد پيش من و ميخواست بره تو تاب و تا خوابش ميبرد دوباره ميگذاشتمش توي تخت و تا صبح سه بار اين دوره تكرار شد و من ساعت 7 به 7.5 و بعد به 8 عقب انداختم كه بتونم بخوابم

1 U??¸?±:
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 2:49 PM?? U?U??´??U?...

عزیزم چه دختر نازی داری اینم که مثل آرتای من عشق باباییه اتفاقا بابی ارتا هم الان مشهده .خوش باشید لینکت کردم فقط نمیدونم ناز نازی خانم چند وقتشه؟

 

Post a Comment

<< ?µU??­U? ?§?µU?U?