امشب وقت خواب
نازنین : مامان امروز آدام میگفت که هر کی کار بد بکنه خدا اونو میندازه تو آتیش , ولی من فکر میکنم که خدا این کارو نمیکنه فرشته های بد این کارو میکنن
گفتم مامان خدا آدم های خوب رو میگذاره تو بهشت مثل تو پس فکر نکن
گفت: ولی مامان وقتی من پیر بشم بیام تو بهشت تو و بابائی و خواهرم و برادرم رو اونجا پیدا میکنم بعد به تو میگم مامان من نازنینم بعد تو منو میشناسی همه مون تو بهشت زندگی میکنیم
گفتم آره مامان جون حتما همینطوره
ولی نازنین هی میخواست در مورد آتیش مطمئن بشه که خدا این کارو میکنه یا فرشته های بد
در مورد کتاب کارهای خوب , فرشته ها , گزارش روزانه, تاثیر کار خوب و بد روی آدم براش صحبت کردم , آروم شد
بعد گفت : مامان حالا یک قصه بگو که من خواب جهنم و نبینم !!!
گفتم تو فقط خواب بهشت و میبینی چون تو خیلی خوبی
گفت : مامان تو هم نمی خواد برام برادر و خواهر بیاری چون نمی خوام مثل خاله حالت بد بشه
گفتم : تو غصه نخور , من هیچیم نمی شه اگه بشه هم آخرش مثل تو یک بچه خوب خدا به ما میده که من همه سختیها یادم میره
گفت : باشه پس مامان تو بهشت تو و بابا و خواهر و برادرم رو میبینم