ديشب كه نازنين رو از مهد گرفتم خيلي خسته بود ولي مجبور بودم برم خريد ، توي راه باهاش حرف ميزدم و اون جواب ميداد
من: جيگر مامان كيه؟
نازي: نازنين
من: نفس مامان كيه؟
نازي: نازنين
من: قلب مامان كيه؟
نازي: نازنين
من: عشق مامان كيه؟
نازي: بابائي
من: !!!
***
با نازنين بازي "بله" گفتن كرديم
من: نازنين
نازي: بله
من: قربون نازنين برم
نازي: بله
من: عزيز من
نازي: بله
من: نازنين دوست دارم
نازي: بله
من: جيگر من
نازي: بله
نازنين هم ذوق ميكرد و با اشتياق به من جواب ميداد و تشويق ميشد كه من بگم و اون بگه : بله