لالا لالا گل خوشرنگ
لالا كن دخترم رو سينه من
لالايي دختر گلبرگ و شبنم
لالايي شاخه گلپوش مريم
لالا كن زير طاق خواب و رؤيا
كه جا وا كرده شب تو كوچه كم كم
لالا لالا كه بارون دلنوازه
نه ماه پيشوني بيداره نه چهلگيس
يكشنبه شب خاله منيره از كانادا براي نازي قصه شنگول و منگول گفت
دوشنبه هم باباجون براي نازي قصه بابا بلك شيپ رو تعريف كرد تا نازنين خوابيد .
ديروز ياسمن و عماد خونه ما بودن از صبح وكلي خوش به حال نازي شده بود .
ديشب به پيشنهاد بابائي فيلم هاي نازنين رو گذاشتم تا ببينه براي هر دوتامون جالب بود ، نازنين يك جور غريبي نگاه ميكرد ، ولي من ذوق ميكردم اولش اينكه نازنين بزرگ شده بعد اينكه خودم لاغر شدم از چاق خودم به شدت تنفر دارم .
ديروز بعد از خواب دو ساعته نازنين درخواست ناي ناي كرد براش يك سري موزيك 1350 گذاشتم كه كلي قر تو كمرم فراون داشت ، مسخره بازي كرديم نازنين هم هي خنديد هي خنديد من كه مي نشستم دستم رو ميگرفت و ميبرد وسط اتاق و خودش برميگشت روي مبل مينشست من هم توي دلم جاي بابائي رو خالي كردم كه چقدر از اين عشوه شتري ها بدش مياد و اگه بود اسباب خنده اونم به راه بود.
بعد از اينكه دوباره ياد يار افتادم مثل بادكنكي كه سوزن بهش بزني افتادم يك گوشه و آهنگ " من نيازم تو رو هر روز ديدن" ، هي با خودم فكر كردم كه يعني من اينقدر بي كارم كه 8 سال فقط عاشق باشم ، بعد به خودم گفتم خره ( به رسم اصفهان) تو 80 سال ديگه هم همينطوري از خودت زياد توقع نداشته باش كه مثل زنهاي با كلاس امروزي بشي . ( نتيجه اخلاقي)