Tuesday, November 21, 2006

از همه چي، از همه جا

،امروز صبح كه داشتيم ميرفتيم مهد نازنين گفت: مامان عمادي مياد مهد ، من فكر كردم سوال ميكنه در جواب گفتم نه ، وقتي كه رسيديم مهد كمي ديرتراز هميشه بود ، نازنين تحويل دادم كه عماد هم رسيد ، آقا جواد ميگفت كه از سه روز پيش عماد مياد مهد ! زنگ زدم به مامان عماد كه گفت : هر روز كه باباي عماد ميره دنبالش كه بياردش خونه نازنين ميگه : من هم ميام با شما خونه اتون!!!!

هفته پيش با نازنين رفتم خريد ، تقريبا خريدم تموم شده بود ، از قسمت لوازم بهداشتي و آرايشي رد شدم كه نازنين گفت مامان مامان NIVEA صبر كن ، يك كرم سايز كوچك برداشت ، ازش ميپرسم اين چيه؟ ميخواي چيكار؟ ميگه : كرم ميخوام بزنم به دستم !!! يادم نبايد بره كه دخترم خيلي باهوش و اينكه بايد من هم حواسم جمع كنم كه عقب نمونم ازش

اين روزها به فكر عوض كردن مهد نازنين هستم ، قطعي نيست ، از ماه آينده 25% به شهريه نازنين اضافه ميشه فقط براي شنبه صبح (3ساعت) ، خودم هم ديگه از اينكه هر روز صبح و شب توي ترافيكم خسته شدم و اين بهانه خوبي هست براي عوض كردن مهد نازنين ، البته تصميم بزرگيه چون براي نازنين كه به اين محيط و آدمهاش عادت كرده سخت خواهد بود و من مجبور ميكنه كه محتاط تر قدم بردارم.