Saturday, November 25, 2006

دلبري اين دختري

ديروز دائي جون از ايران اومد و سه ساعت بعد از رسيدنش زنگ زد و با نازنين صحبت كرد و پرسيد كه خونه هستين؟ بعد از كمي خونه ما بود ، كلي نازنين خوشحال شد. رفتيم سيتي سنتر ، نازنين و دائي جون با هم بودن و من راحت خريد كردم ، اومديم براي تسويه حساب نازنين از كالسه اش پياده شده و خودش كالسكه رو هل ميداد كه انگار زده بود به كسي و طرف ناراحت ميشه و دائي ازش معذرت خواهي ميكنه و در ضمن به نازنين ميگه: نازنين كار بدي كردي زدي به اون آقا ، نازنين از اون لحظه با دائي قهر كرده بود و حتي نمي خواست كه دائي كالسكه اش رو ببره و همش ميگفت مامي بيا من دائي جون دوست ندارم ! من با باباجونم ميام ماركت ! توي ماشين با دائي آشتي كرد و خنديديم و راضي شد ، هر جا كه دايئ ميخواست خدا حافظي كنه نازي ميگفت : بري من گريه ميكنم ، اومديم خونه ، گفت غذا بخور با من اگر نه من گريه ميكنم ،شام آوردم ، نازنين بازي كرده و شوخي كرده و غذا خورده ، بهش ميگيم حالا بيا بخواب به دائي ميگه بخواب با من وگرنه من گريه ميكنم ، كاري كرد كه مجبور شدم جا بندازم تا دائي بخوابه ، نازنين وقتي خيالش راحت شد خوابيد و دائي هم وقتي كه ديد نازي خوابيده بوسيدش و رفت .
***
مكالمه ديروز نازنين و عمو سعيد
عمو سعيد: نازنين عموجون بيا اصفهان با هم بريم جنگل، بريم بستني بخوريم ،با مهتاب و مهشاد بازي كنيم
نازنين : با هواپيما بيام
عمو سعيد : آره عمو جون
نازنين : ما بليط نداريم
عمو سعيد در حالي كه ميخنده : عمو جون برات بليط هم ميخرم
نازنين : باباجونم ميخره با ماماني ميام
من مونده بودم كه ما كي به اين بچه گفتيم كه بليط نداريم يا بايد بخريم يا اصلا براي اينكه با هواپيما بريم بايد بليط داشته باشيم !!!
***
وقتي ميريم جايي بيرون و نازنين بچه ها رو ميبينه كه بغل مادر و پدر شون هستن، ميره سراغشون ،و ميگه كه ميخواد بچه رو ببينه ، ديروز يك خانم فيليپيني بچه خيلي كوچيكي رو توي كرير گذاشته بود و بچه خواب بود ، اومد رد بشه نازنين بهش گفت ميخوام بي بي رو ببينم ، خانم جوري خم شد كه نازي بچه رو ببينه و با همديگه حرف ميزدن ، اون خانم كلي خوشحال شد و با لبي خندون از ما جدا شد ولي هر وقت ما رو ميديد دوباره خنده اش ميگرفت .

1 U??¸?±:
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 9:54 AM?? U?U??´??U?...

چشم و دلتون روشن از اومدن داداشتون و معمولا دایی ها خواهرزاده هاشون رو خیلی دوست دارن . مخصوصا که اون خواهر زاده عسلی مثل نازنین باشه . روی ماه دسته گلتون رو میبوسم با اون همه شیرین زبونیش . در ضمن ممنون از کامنت قشنگتون عزیز دلم .

 

Post a Comment

<< ?µU??­U? ?§?µU?U?