Wednesday, January 17, 2007

پخش و پلا

در ماشين و باز ميكنم براي نازنين كه بياد پائين بهش ميگم : بفرمائيد خواهش ميكنم .
يك كم فكر ميكنه و ميگه : متشكرم ممنون ، ميشه من عروسكم و بيارم
ميگم: نه مامان اون يكي تنها ميمونه بگذار دوتا شون باشن
رو ميكنه به عروسك و ميگه : ميشه من اين ني ني رو ببرم دكتر تو بموني تو ماشين ؟ بعد خودش ميگه : مامان من اين ني ني رو ميارم اين يكي ميمونه تنها تو ماشين .
***
من: دلبر مامان كي بوده؟
نازي: نازي طلا كي بوده ؟ دلبر مامان من بودم
من : نازي بلا كي بوده ؟
نازي: نه مامان نازي طلا كي بوده؟
***
يك عكس كشتي با خودش آورده از مهد ، ميگه مامان با اين بريم پيش مادرجون، ميگم مامان با هواپيما ميريم، ميگه من از هواپيما ميترسم ،بهش ميگم: اگه تكون بخوره منم ميترسم ولي اگه تكون نخوره ترس نداره ، دوباره ميدوه ميره عكس كشتي رو مياره و ميگه : مامان با اين بريم.
***
صبح به عشق ماهي ها بيدار ميشه و شب هم به عشق ماهيها ميخوابه ، يكي از ماهيها مرد ، حالا شدن سه تا ، روز اول كه فهميديم مرده بهش گفتيم هي سوال ميكرد كه چي شده؟ چرا مرده ؟ كجا رفته ؟ ( سخت ترين موضوع براي بچه ها)
***
نازنين به كامپيوتر علاقه مند شده، دوست داره كه باهاش بازي كنه ، بعضي وقتها ميگه برام چشم چشم دو ابرو بكش ، به ايكون هاي مسنجر بازي ميكنه و از صداشون خوشش مياد و هي ميگه : يك بار ديگه

1 U??¸?±:
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 1:28 PM?? U?U??´??U?...

عمه شدن مبارک مهری جون...نازی بلای طلا چطوره؟ماهی هاشو دوست داره؟منم چند روزیه تو فکرم واسه فرین بگیرم شاید خوشش بیاد.

 

Post a Comment

<< ?µU??­U? ?§?µU?U?