Sunday, May 27, 2007

علايق و خصوصيات فعلي

نازنين حال ميدونه چي دوست داره و چي ميخواد البته يك مقدار معرفي غذاي جديد، لباس جديد، حتي كارتون جديد بهش سخت و وقت ميبره.

عاشق كتاب ، كتاب خوني ، قصه، مشق و رنگ آميزي و هرجا بهش يك ورق و يك مداد بدي مشغول ميشه.
از كارتونها به ترتيب به كاراكترهاي : تام و جري، بارني، تله تابيز خيلي علاقه داره
از ميوه ها به انگور، موز ، هندونه ، ليچي، توت فرنگي ، مانگو ...
غذا فقط برنج با گوشتهاي مختلف
بازي مورد علاقه : بازي با نقش بقيه يا عروسك
تنقلات: لواشك ، آجيل ، انواع ماست و كرم ها
هرجا از چيزي بدش بياد بدون استثنا ميگه: تو منو دوست نداري
اين روزهاي تكيه كلامش شده "بگو چونكه" از بس ميپرسه "چرا"
كتاب اين روزهاش " اوني كه ميشه توش با ماژيك نوشت و پاك كرد و دوباره نوشت"
لباس هر چي راحت تر بهتر !!!
كاري كه بدون درخواست انجام ميشه : حموم رفتن بعد از مهد
كاري كه بايد خيلي خواهش كني : غذا خوردن ، جمع كردن وسايل شخصي
كاري كه اون خوشش مياد وقت خواب : ماساژ دادن كمر
دلش بيشتر براي عمو سعيد ، عمو وحيد و دائي جون تنگ ميشه، مهندس و عمو محسن رو ميخواد ببينه ، با مهتاب و مهشاد و عليرضا ميخواد صحبت كنه ، از يوسف و ستاره حرف ميزنه ، هميشه پاي تلفن ميخواد با آقاجون صحبت كنه، بعد از تلفن صحبت كردن با ايران گريه ميكنه كه بازم ميخوام حرف بزنم.
عشق من اينه كه بخنده از ته دل ، هر وقت هركسي ناراحت به هر دليلي بهش ميگه : بخند !!!
***
از وقتي كه برگشتيم از ايران روزهاي 5شنبه براي نازنين ناهار نميگذارم و ميخوام كه ناهار دور هم باشيم ، اين 5شنبه وقتي طبق عادت از نازنين پرسيدم مامان ناهار چي خوردي ؟ ميگه : مامان تو كه ناهار نپذيده بودي ، منم هيچي نخوردم ، بريم خونه كه استخوون بخورم ( گوشت قلم گوسفند ).
***
نازنين براي اينكه خودش دلداري بده كه باباجون نيست ميگه: باباجون رفته مشهد براي من كفك بياره ، لواشك بياره، از اون لواشكهاي شور توي ليوان بياره.
***
ديشب نازنين كتاب "مسواك" تا آخر براي خاله منيره خوند، البته در عوض قصه شنگول و منگول!!!