Wednesday, October 17, 2007

sad face , happy face






برای کار کلاسی که انجام میده , معمولا معملمش براش هپی فیس میکشه یا کلمه ای مینویسه , نازنین هم فهمیده که هپی فیس یعنی خوبه و برخلاف اون سد فیس هست که بد , حالا وقتی از چیزی ناراحت میشه زود میاد توی دفترش سد فیس میکشه .
***
بابا: من باید برم مشهد که کار کنم باباجون تا کارم تموم شد زود میام پیشت.
نازنین: بابا زیاد کار نکن موهات سفید میشه ببین الان کم کم سفید شده
بابا: اشکالی نداره موی سفید هم خوبه عزیزم
نازنین : ولی من میخوام موهات سیاه باشه
***
9-16 اکتبر مهمون داشتیم از اصفهان , دختر کوچولویی داشتن که نازنین باهاش خوش بود تو این مدت .
برای نازنین یک سری خمیر بازی با تمام وسایل جانبی خریدیم, گفتیم بهش اینا برای بچه خطرناک و بگذار مهمونا برن برات میاریم که بازی کنی, نازنین رفته میزنه به پشت آقای ... میگه: شما برین خونتون چون من میخوام خمیر بازی کنم .