Wednesday, July 11, 2007

nail biting





ديروز كه رفتم دنبال نازنين ديدم انگشتش توي دهنش و داره ناخون ميخوره ، گفتم :مامان انگشتتو در بيار از تو دهنت چون ممكن دستت كثيف باشه ، بعد از چند دقيقه دوباره ديدم انگشتش توي دهنش ، انگشتش رو نگاه كردم خداي من ناخونش رو اينقدر خورده بود كه بستر ناخون پيدا بود و روي ناخن رو هم ريش ريش كرده بود حتي پوست لبه انگشتش رو هم جويده بود ، انگار دنيا رو سرم خراب شد ، اخه چرا ؟، بهش گفتم مامان چرا اين كارو با ناخونت كردي؟ مگه ناخون خوردنيه ؟ اگه هست بده من هم بخورم ، گريه اش گرفت و شروع كرد دوباره داستان تو منو دوست نداري چرا باباجون رفته ؟ چرا مامان زي زي رژي اومده خونشون ، مامان جون من چرا نمياد ؟ به من بخند بيا همديگر و بوس كنيم، من هم مثل سگ از عصبانيت ، بهش گفتم بيا تو بغلم بشين ، به انگشتت نگاه كن و بگو چرا اينكارو كردي؟ تو كه ميدوني من خيلي دوست دارم ولي اين كارت بد بود .


هر طور بود خودمو رسوندم خونه و زنگ زدم به حميد ، بهش گفتم با اين بچه صحبت كن كه خيالش راحت بشه ، نازنين هم قول داد كه ديگه ناخونش نخوره ، ولي ما ميدونيم كه با اين كار هنوز مشكل حل نشده ، و نازنين همه چيزو ميريزه توي دلش و فقط فكر ميكنه و به نتيجه اي كه بايد برسه نميرسه و يكباره اين اتفاقها سر در مياره .


بعد از صحبت نازنين و باباجون ، با هم نشستيم يك سايت جديد رو به نازنين نشون دادم و چند تا بازي فكري كرديم ، كه مشغول بشه و از فكر و ذكر بياد بيرون، كلي سروصدا كرديم با هم براي موفقيت ، كلي حرفهاي خوب زديم ، شام خورديم ، نازنين خوابيد ، حالاتنها من بودم كه كم آورده بودم ولي خوب بايد راه چاره پيداميكردم براي اين مشكل .
از ساعت 5 صبح بيدار بودم وقتش نبود ولي شيشه شيركاكائونازنين رو بهش دادم ، دلم به هيچ كاري نميرفت ، ساعت 8 نازنين و بيدار كرد م ، البته با موزيك و100 تا بوس و كلي ماساژ ، مثل هر روز از اول عمرش با خنده بيدار شد ، يكي يكي انگشتهاشو بوسيدم و گفتم ماماني يادت كه نرفته ديشب به باباجون قول دادي كه ديگه انگشت توي دهنت نكني ، گفت نه ماماني من پرامس كردم ، گفتم براي اينكه يادت بمونه بيا يه كاري بكنيم ، با ماژيك دور ناخونشو رنگ كردم و بهش گفتم كه اينطور يادت ميمونه بايد خودت هم مواظب باشي كه وقتي اين رنگ سياه رو ميبيني ديگه انگشتت رو توي دهنت نكني .

انگشت نازنين امروز صبح



به دفتر مهد هم سپردم كه بياد توي شيفت عصر هم به نازنين كاغذ و قلم بدين كه مشغول باشه .
توكل به خدا

1 U??¸?±:
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 10:28 AM?? U?U??´??U?...

Great work.

 

Post a Comment

<< ?µU??­U? ?§?µU?U?