Thursday, June 05, 2008

این روزها و روزهای گذشته

تو این مدتی که گذشت خیلی اتفاقا افتاد
20 روز مامان اینجا بود و حال و هوای خونه عوض شده بود .
کنسرت شعر مدرسه نازنین برگزار شد که خیلی خوب بود
بابائی 3 هفته دور بود و سرکار
تصادف نازنین با ماشین و نجاتش که معجزه بود (why you didn stop?)
****
و اما این روزها سریع میگذره به نظر ما که کار داریم و به قول نازنین چرا تموم نمیشه مامانی ما بریم اصفهان, هنوز یک هفته دیگه از مدرسه نازنین مونده هر از چند وقتی هم میاد و میگه مامانی امروز اگزم داشتیم و میس استانتن بهمون شکلات داد چون که پرفکت بودیم , بیشتر وقتش و به نوشتن و نقاشی کردن میگذرونه و معلم شدن ,بازی های کامپیوتری دورا رو دوست داره بخصوص قسمت finding booths و عمدا اشتباه میکنه که مرغ بیاد و برقصه و قدقد کنه و قش میکنه از خنده .
از رقص خودشم لذت میبرم و مشکل اینجاست که میگه مامان منو نبین , لباس مجلس دائی سمیع رو هم خودش انتخاب کرده و همش میگه مامان کی عروسیه دائی جون که من لباسمو بپوشم دیگه؟
دیگه هیچ بچه مدرسه ای صبحها منتظر سرویس نیست الا نازنین
12 جون نازنین تعطیل میشه و خدا بخواد ما هم16 میریم اصفهان, برنامه های زیادی داریم چون این تعطیلات طولانیه حالا تا چقدر بتونیم کارهامون پیش ببریم خدا میدونه.

3 U??¸?±:
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 8:36 PM?? U?U??´??U?...

salam mamani
midooni ke dige to ye madari
Rooze Madar mobarak

Rooze Khanoome man ham mobarak

Hamid (Babajoon)

 
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 9:50 PM?? U?U??´??U?...

سلام
وبلاگ فریاد بی صدا تو مطلب اخیرش به بررسی مساله وقایع نگاری کودکان پرداخته. از اونجا که وبلاگ شما هم به وقایع نگاری کودک مربوطه خوشحال میشیم نظر شما رو هم در این زمینه داشته باشیم.
http://faryaadebisedaa.persianblog.ir/

 
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 2:07 AM?? U?U??´??U?...

salam mamani
benevis! dooset darim
Hamid

 

Post a Comment

<< ?µU??­U? ?§?µU?U?