بابائي دوربين اورد و داشتيم فيلم نازنين ميديدم توي حموم
بابا: نازي خودتو بشور مثل مامان
نازنين شامپو رو ميريزه كف دستش و ميكشه روي دلش و ميخونه : چوچه چوچه الايي نوك ارخ اناي
بابا: جوجه جوجه طلائي نوكت سرخ و حنائي ، بابائي سرت رو بشور مثل مامان
نازنين شامپو ميريزه كف دستشو ميماله روي موهاش كه هنوز خشك
يك كم بعد سر شامپو كه مثل جوجه هست رو ميكنه توي آب و چند بارآب ميريزه روي سرش
نازنين: مامان
من : بععععععععععععععله
نازنين : مامان حوله
من: تموم شد خودتون شستين
بابا: باباجون قربونت برم كه خوب بلدي چيكار كني تو بزرگ بشي چي ميشي !!!!!
نازنين: خنده ( يعني حالا رو داشته باش )