Monday, November 14, 2005

گاز

ديشب كه از مهد اومديم رفتيم خريد لباس براي نازي .
شب وقتي كه نازي داشت حموم ميكرد متوجه گاز گرفتگي روي آرنجش شدم ، خيلي حالم گرفته شد
صبح رفتم دفتر مهد و گفتم كه ديروزدست نازي گاز گرفته شده و كسي به من خبر هم نداده آيا مهم نبوده يا متوجه نشديد؟ ديروز سر ناهار نازي به غذاي يكي از بچه ها دست ميزنه و اون بچه هم بلافاصله دست نازي گاز ميگيره . دست نازي رو دارو ميزنن و به والدين اون بچه هم گفتن كه اگه تكرار بشه ما بچه شما رو نمي پذيريم.
صبح كه بردم نازي تحويل بدم دلش نمي خواست بره و گريه ميكرد،دلم خيلي براي بچه ام سوخت كه حتي به من شكايت هم نكرده.

1 U??¸?±:
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 9:49 AM?? U?U??´??U?...

سینا هم گاهی میاد خونه آش و لاش اما لام تا کام صداش در نمیاد.اصلا تعریف نمیکنه که چه برسرش رفته.نمیدونم باهاش چه کنم.چند وقت بود که به همسرم میگفتم نکنه به اینا یاد میدن که تو خونه ازشون حرفی نزنن.

 

Post a Comment

<< ?µU??­U? ?§?µU?U?