Tuesday, January 03, 2006

كارهاي جالب

وقتي كه رفته بودم براي خريد كفش نازنين هم يكي يكي كفشها رو بر مي داشت ميكرد توي پاش تا بالاخره مجبور شدم براش كفش بخرم ، حالا كه كفش ها توي خونه هست وقتي كه از مهد مياد يك لنگه اش رو ميپوشه ، راه ميره و نگاه ميكنه بعد جوراب (بپوش) مياره و از من ميخواد كه پاش كنم .

نارنين يك توپ داره كه دو قسمت و روي هر قسمت 5 تا سوراخ به شكلهاي مختلف يعني جمعا 10 تا شكل هست كه بايد مثل خودش رو روي توپ پيدا كنه و از اون سوراخي كه اندازه و شكل يكي هست بندازه توش.
ديشب وقت شام توپش رو آورد و خالي كرد، دو بار همه شكلها رو انداخت توش و براي انداختن هر يكي از من ميخواست كه تشويقش كنم !!! من هم قاشق به دست نشسته بودم تا شايد بشه يكي دو قاشق از سوپ رو بخوره ولي اصلا محل نمي گذاشت هر بار كه مثلا دستش ميخورد به قاشق سوپ انگشتش رو ميكرد توي دهنش كه تميز بشه ، جالب اينجا بود كه متوجه انگشت خودش بود ولي متوجه قاشق دست من نه و همه حواسش دنبال كاري كه انجام ميداد. توي دلم به همت و پشت كارش آفرين گفتم و كلي تشويقش كردم انشاءالله روزي برسه كه اين همت آينده خوب و روشني براش بياره و من بتونم به جاي اينكه توي دلم بگم بهش بگم كه افتخار ميكنم كه فرزندي مثل تو دارم.

برعكس من نازي حافظه فوق العاده اي داره وقتي كه يك چيزي رو ميشنوه يا ميبينه بلافاصله تكرار ميكنه ، ترتيب همه آهنگهاي هنگامه ياشار رو ميدونه قبل از اينكه شروع بشه، ميگه كه چه ترانه اي مياد و كلمه اي كه ميدونه توي اين شعر هست رو ميگه ، وقتي كه ترانه تموم ميشه تند تند دست ميزنه و به خودش آفرين ميگه .

1 U??¸?±:
Blogger shabnam ?¯?± ?³?§?¹?? 3:45 PM?? U?U??´??U?...

mashallah kheili bahooshe barash esfand dood kon. vay aasheghe oon ghesmate khodshiftegishoonam ke khodeshoono tashvigh mikonan : ) ...shad bashi...shabnam

 

Post a Comment

<< ?µU??­U? ?§?µU?U?