Monday, March 13, 2006

موفقيت

ما موفق شديم ، چند وقت پيش نازي از مهد چيزي ياد گرفته بود كه من خيلي اذيت ميشدم و نمي دونستم بايد چيكار كنم ، با مسئول مهد نگراني خودم رو در ميون گذاشتم و ازش كمك خواستم ، يك روز مهلت خواست و روز بعد مطلبي رو برام فرستاد تحت عنوان Spitting اين برميگرده به حدود 2 هقته پيش شب بعد از اينكه نازي خوابيد، اون مطلب رو خوندم و شروع كردم به كار بستن از صبح روز بعد، و امروز خيلي خوشحالم و گزارش نازي توي مهد نشون ميده كه اين كارو كاملا ترك كرده و من خوشحالم از موفقيت نازي و خودم ، خدا رو شكر ميكنم كه تونستم از اين مرحله سربلند بيرون بيائيم.
قضيه كيك بابائي كه براش نگه داشته بوديم به اينجا ختم شد كه من دو روز بعد كيك رو دادم به نازي كه بخوره اما از حافظه قوي دخترم غافل بودم،
من: مامي جان كيك و بخور بريم
نازي: مال بابائيه
من: بابائي گفته تو بخوري
نازي: نه مال بابائيه
كيك پس داد و دوباره گذاشتم توي پلاستيكش ، در يخچال رو باز كرد ، و با انگشت بهم نشون داد كه بگذارم كجا!!!
نازنين دو هفته است كه دفتر داره و توش كارهايي سركلاس انجام ميده ، چهارشنبه مياره خونه و شنبه دوباره برميگردونه مهد و من هر وقت كه اين دفتر رو مي بينم كلي حال ميكنم ، حالا نازي خطهاي ظريفتر ميكشه و كنترل بيشتري روي حركات دستش داره ، خدايا شكرت
و اما پروژه جديد ماماني: ديروز كه رفتم دوباره مهد براي شكايت كه نازنين زمين خورده و سر زانوش خراش برداشته، مسئول مهد گفت : ميخوام ازتون يك خواهش بكنم و فضولي و يك راه حل با هم پيدا كنيم ، وزن نازنين بالاست ، چيزهاي كه ميفرستين براش كالري بالا داره، بايد به دايت بچه توجه كنين و ببرينش روي رژيم سبزي و ميوه و از گوشتها هم ماهي يا هر گوشتي كه بهش ميدين كبابي باشه ، كربوهيدارت ها رو به حداقل برسونين و گرسنگيش رو با سبزي هاي حجيم مهار كنين.
نامه اي كه براي مرخصي نازي درست كردم و بهش دادم و گفتم كه سعي ميكنم توي اين سفر كه بيشتر وقت آزاد دارم اين كارو بكنم
به من سه ماه وقت داد كه وزن نازي رو كه 4 كيلو بالاتر از نرمال هست رو كم كنم و خيلي شديد تاكيد كرد كه بايد به فكر آينده بچه باشم، يك چيز جالب ديگه اينكه بهم گفت سعي كن بيشتر با بچه باشي و ساعتهاي كاري خودت رو كم كن حداقل تا وقتي كه بچه ميخواد بره مدرسه اين رو در نظر داشته باش ، اون بيشتر از ما به تو نياز داره.

4 U??¸?±:
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 9:08 AM?? U?U??´??U?...

خيلي كيف مي كنم از اين حس بابايي بودن بچه ها و نازي عزيزم با محفوظ داشتن كيك بابايي به خوبي نشون داده اين قضيه را

برام جالبه كه مي بينم شما هميشه با مطالعه كامل هر اقدام تربيتي را انجام ميدين و چه خوب كه در خصوص يه موضوع مهم و حساس تربيتي هم به نتيجه رسيدين

شايد بد نباشه به جا تنقلات روزمره و عادي از هويج و ساقه كرفس و اين چيزها براي نازي استفاده كنين و حتما اگه از الان شروع كنه ، علاقه مند هم خواهد شد. شاد باشين و نازي گل را ببوسين

 
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 10:58 AM?? U?U??´??U?...

سلام مهری جون منم برات سال خوبی رو آرزو میکنم . الهی قربونش برم چقدر بزرگ شده و چقدر ناز . ببوسینش هزار تا........... در ضمن الهی تو همه کارات همیشسه موفق باشی.

 
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 10:59 AM?? U?U??´??U?...

وای یادم رفت بهت بگم تولدت مبارک عزیزم الهی 120 ساله شی.

 
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 11:01 AM?? U?U??´??U?...

سلام مهري جون - مرسي از كامنت قشنگي كه برام گذاشتي منم تمام اونها رو هزار برابرش رو براي تو و خانواده ات آرزو ميكنم. كار نازنين در مورد كيك بابائي خيلي بانمك بود ياد خودم افتادم كه هيچوقت اجازه نمي دادم كسي به سهم پدرم دست بزنه البته هنوزم همينطوره. خودم هرچي بخورم حتما بايد قسمتي هم براي پدرم نگه دارم - خوب نازي خانم هم دختره و بابائي ديگه .... به نظر من بايد به فكر يه گل پسر براي خودت باشي تا تعداد نفرات به تساوي بشه اگرنه بابائي يه حامي قوي مثل نازي داره و تو تنهائي از طرف من ببوسش
سال خوب و پربركتي رو همراه با سلامتي و خوشبختي براتو آرزو ميكنم.
شاد و سلامت باشيد

 

Post a Comment

<< ?µU??­U? ?§?µU?U?