Tuesday, March 07, 2006

گربه

ديشب رفته بوديم جلسه ، نازي رو هم با خودم بردم ، نازنين خيلي خسته بود و تا من آدرس رو پيدا كردم اون هم توي ماشين چرتي زد ، وقتي كه پياده شدم و بغلش كردم بيدار شد و اول پرسيد مامان : ممم سوپ، گفتم مامان حالا شيشه بخور زود ميريم خونه و سوپ ميخوريم.
من نشستيم به گوش دادن و نازنين به شيطنت ، يكي از خانمها پا شد و نازنين رو بغل كرد برد توي منزل ، من بار اولم بود كه ميرفتم اين جلسه و هيچ كس جز دوست خودم رو نمي شناختم و خيلي آشنا نبودم، بعد از نيم ساعت ديدم خبري از بچه نشد ، طاقت نداشتم ، پا شدم رفتم دنبالش ، ديدم كه با گربه داره بازي ميكنه و مشغول ، اونجا دست و پاي گربه بيچاره رو كشيده بود و سروصداشو در آورده بود ، گربه خونگي خيلي آرومي بود ، از توي اتاق فرستاديمش بيرون كه نازي كمتر باهاش وربره ، نازي هم دنبال گربه رفت و پاگذاشت روي دمش ، گربه چنان جيغي زد كه خانمها ترسيدن، ولي دختر من ول كن بيچاره نبود ، شيشه خواست و بهش دادم ، من كه نبودم انگار به گربه هم تعارف كرده بود و نگران اون بود كه گرسنه است ،شيشه به دهن راه ميرفت دنبال گربه و هي ميگفت : گشنه شه غذا ميخواد، گربه اومد توي اتاق دراز كشيد و نازي هم بالشت گذاشت و دراز كشيد و شيشه ميخورد ولي باز هم طاقت نداشت و ول كن نبود، گربه ديگه خسته شده بود از دست نازي و همش ميرفت يك جايي كه دست اين دختر ما بهش نرسه ولي خبر نداشت كه اين بچه به راحتي ولش نمي كنه.
نازنين از اونجا خوشش اومده بود به خاطر گربه و دلش نمي خواست بره خونه با وجود اينكه ساعت 10 شده بود و نازي از ساعت خوابش گذشته بود ولي همچنان اصرار به موندن داشت .

3 U??¸?±:
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 2:30 PM?? U?U??´??U?...

جیگرشو برم.بچه ام خودش گشنه اش بوده فکر کرده گربه هه هم گشنه اشه.
ضعف کردم براش.
اسفند یادت نره خانمی جونم.

 
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 6:15 PM?? U?U??´??U?...

سلام . چه دختر ناز و مهربانی داری ولی مواظب باش موی گربه یک کمی برای بچه ها به ویژه دختر خانمهای خوشگلل و تو دلبرو خطرناک است . ببوسش

 
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 6:17 PM?? U?U??´??U?...

pn1350 = با آدرس http://pn1350.blogfa.com/

 

Post a Comment

<< ?µU??­U? ?§?µU?U?