Tuesday, August 15, 2006

بی همگان به سر شود بی تو بسر نمی شود

بی همگان به سر شود بی تو بسر نمی شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود
دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب بدست تو بی تو بسر نمی شود
جان ز تو نوش می کند دل ز تو جوش می کند
عقل خروش می کند بی تو بسر نمی شود
جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی
اب زلال من تویی بی تو بسر نمی شود
گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی ان منی کجا روی؟
بی تو بسر نمی شودبی تو اگر بسر شدی ز یر جهان ز بر شدی
باغ ارم سقر شدی بی تو بسر نمی شود
خواب مرا ببرده ای نقش مرا بشسته ای
وز همه ام گسسته ای بی تو بسر نمی شود
بی همگان بسر شود بی تو بسر نمی شود....

1 U??¸?±:
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 9:08 PM?? U?U??´??U?...

سلام خانمی. خاطره اولین پوست کندن تخم مرغ خیلی جالب بود. از اینکه از بابایی دور شده هم دعا میکنم که زودتر این روزا برن و بابایی دوباره برگرده پیش شما و دختر گلش.
راستی شما خیلی توی وبلاگ نویسی پرکارین ها.

 

Post a Comment

<< ?µU??­U? ?§?µU?U?