Wednesday, August 16, 2006

اينست حال من بي تو

ديروز كه نازي رو از مهد گرفتم ، سلام نكرده پرسيد باباجون كوش؟ نخوابيده بود ، ميدونستم كه تو ماشين ميخوابه ، ولي نخوابيد و تا رسيديم خونه 24 بار پرسيد باباجون، در خونه رو كه باز كردم چراغ ها خاموش بود زد زير گريه كه باباجون نيست ، گفتم باباجون كار داشته رفته سركار بر ميگرده ، حالا بيا شام بخوريم بابائي هم مياد، فقط راه ميرفت و گريه ميكرد ،شيشه دادم بهش و همون جا وسط اتاق صورتش از اشك خيس بود كه خوابش برد.
دو ساعت بعد بيدار شد و دوباره سراغ بابائي رو گرفت، گفتم زنگ ميزنم صحبت كن ، اينبار بابائي موبايل نداره، دفتر هم كسي نبود، فقط خودشو چسبونده بود به من و كمرش و دست ميكشيدم و اشك از گوشه چشمش ميومد، منم گريه ام گرفته بود ، گذاشتمش رو پام تا خوابش برد .
نصفه شب بود اولش صدا زد كه شيشه ميخوام بيدار شدم ، ديدم از تخت اومد پائين ، دور من دور زد و پرسيد باباجون كوش ؟ چرا نيست ؟يك كم بهانه گرفت و نق و نوق كرد ، شيشه درست كردم و دادم بهش و خوابوندمش بغل خودم ، ديگه تا صبح هيچي نفهميدم
صبح كه بيدار شديم خيلي دير بود، ولي نازي ميگفت كه نميره مهد ، ميگفت بريم هواپيما ، تو ماشين همش ميگفت مامي بريم هواپيما گفتم حالا برو مهد كه مامان بره سر كار، بعد با باباجون صحبت ميكنم ببينم چي ميگه اگه باباجون گفت بياين ميريم، ولي الان بايد بري مهد، ميمي هم با باباش اومد و كلي باباش بوسش كرد ، نازي هم اونجا بود ، كه ديدم دويد خودش انداخت تو بغل من و گفت ميخوام بخوابم ، دوباره حرفهاي تكراري رو گفتم ونازش كردم ، بوسش كردم ، از خودم جداش كردم ، وقتي كه انجيل از من گرفتش ، نازي ميپرسه كه شب باباجون مياد ؟ گفتم نه خودم ميام و براش بوس فرستادم و تندي اومدم كه كسي اشكهاي منو نبينه.

3 U??¸?±:
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 2:58 PM?? U?U??´??U?...

جاشون خالی نباشه.
دلم سنگین شد.دخمر خوشگلت تا چند روز غمگین خواهد بود قوی باش مهری جونم.

 
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 11:58 PM?? U?U??´??U?...

سلام خانمی. واقعا متاثر شدم. ایشالله که زود تر برمی گردن . و ایشالله که راه و رسم جدایی کلا برچیده بشه.

 
Anonymous Anonymous ?¯?± ?³?§?¹?? 10:02 AM?? U?U??´??U?...

سلام.خوبید؟
اوضاع چطوره؟
نازنین حالش خوبه؟
مراقب خودت خیلی باش تا بتونی مراقب نازنین جون هم باشی.
اگر هرکاری بود که فکر میکردی کاری از من برمیاد خواهش میکنم تعارف نکنی و حتما بهم بگی.
قربانت

 

Post a Comment

<< ?µU??­U? ?§?µU?U?