Saturday, October 07, 2006

فينگليش

5شنبه شير نازنين تموم شده بود ، رفتيم بخريم قوطي يك كيلويي نداشت و مجبور شديم كه قوطي كوچيك بخريم ، نازنين بار اولش بود كه قوطي كوچيك شير رو ميديد ، همچين يكم بهش برخورده بود ، وقتي كه بازش كردم از من پرسيد: مامان
ki small buy karde?
خنده ام گرفت و براش توضيح دادم كه چرا اينبار ما كوچيك خريديم ولي باز هم تا شب 2 بار ديگه هم همين سوال كرد.
***
دعوت بوديم منزل مهندس براي افطاري غير از ما باز هم مهمون داشتن ، قبلا نازنين اونا رو ديده بود و از آقاي مهمونا خيلي حساب ميبرد ، اولين كسيه كه تا حالا ديديم نازنين ازش حساب ببره ، ولي اين آقا ديشب اعتراف كرد كه چقدر نازنين رو دوست داره و گفت كه اين نازنين مثل شاه بيت ميمونه كه همه دوستش دارن.
***
يك كم همه از حرف زدن نازنين گفتن كه فارسي و انگليسي رو قاطي ميكنه ، هر كي هر چي شنيده بود گفت
feed kon mano.
angry nasho.
open kon.
coloring konim.
streight line bekesh.
play konim.
.
.
.