Tuesday, October 23, 2007

ms. stauntan بهش میگم مامان چرا روی میز نشستی؟ میگه: مثل مشغول با خمیر بازی
اینم گنجشکک ناز نازی ما
***
بابا: نازنین امروز رفتی مدرسه خوب بود؟
نازنین: بابا تو رفتی مشهد خوب بود؟
***
بعضی وقتها نازنین از قصه های شنگول و منگول, کدو قلقله زن , ... خسته میشه و میخواد که براش قصه خودمون بگم , قصه به دنیا اومدنش , باباجونی و نازنین, مامانی و نازنین, قصه بلیط گرفتن بابا, قصه مهد رفتن نازنین, قصه زندگی نازنین و هیچ وقت از این قصه ها خسته نمیشه .