Saturday, September 17, 2005

روتین

مدتی که برای نازی مسواک قرمز کوچکی خریدم با خمیر دندان مخصوص ( که هر وقت زدم رو مسواک تف کرد), امروز صبح که بردم صورتش بشورم , لیوان مسواک ها رو نشون داد و گفت : مواک ( آخ که من ذوق مرگ شدم) نگاه کردم دیدم مسواکش نیست گفتم دیروز بهت دادم مسواک بزنی پس ندادی که بگذارم سر جاش برای همین نیست اخه دیروز صبح داشت باهاش بازی میکرد که ازش گرفتم . ( من فراموش کرده بودم ولی اون نه!!!)

توی کمد دم در عطر و برس مخصوص نازی گذاشتم,وقتی که از خونه میریم بیرون براش عطر میزنم و سرش و شونه میکنم و حالا براش تقریا عادت شده , وقت رفتن یادش نمیره.

وقت لباس پوشیدن میدونه که بعد از یقه نوبت آستین لباس و راهش رو یاد گرفته که دستاش رو یکی بعد از دیگری ببره توی آستین.

صبح که از خواب بیدار میشه نای نای یادش نمیره.

و همچنان مقاومت برای دستشویی رفتن که نمیدونم باید چیکار کنم .