چند روزي ميشه كه ميبينم نازنين ورزش شكم ميكنه و عظلات شكمش رو سفت و شل ميكنه، نمي دونم از كي ياد گرفته و اينكه روي شكمش ميزنه و ميگه : تنبل !!!
چند بار اين كار و كرده و كلمه رو تكرار كرده فقط گوش دادم (مي دونم از كي ياد گرفته)، ولي ديشب بهش گفتم : نازنين
گفت : حسيني
گفتم: زرنگ
و بهش گفتم كه از اين به بعد هر كس گفت : تنبل تو هم بگو: نازنين زرنگ ، دلش رو ناز كردم و بوس كردم
نازي كه خوابيد باباجون زنگ زد و وقتي بهش گفتم كلي خنديد و گفت مبادادختر تپلي منو لاغر كني . ولي خودم خوشم مياد كه از الان به فكر هيكلش هست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
يك خبر خوب هم اينكه يكي از بهترين دوستامون دارن ميان كه پيش ما بمونن و بالاخره ما براي مدتي مهمان داريم و ديگه تنها نيستيم.