عيد غدير خم مبارك
29 دي هم سالروز عقد ما است.
به قول حميد اون كاري هم كه چند سال پيش كرديم مبارك
حالا به اون حرفي كه "با كم و زياد دوست دارم" رسيديم
ما حالا همديگرو بيشتر از قبل دوست داريم و عشق ما تبديل به دوست داشتن شده
حالا ميفهميم معني، زندگي زيباست
حالا ميفهميم كه بدون همديگه چقدر كم دارين
در اين روز دعا ميكنم كه خدا به همه زندگي خوب و باعزت ، دل خوش و سلامتي بده.
*******
نازنين هم همچنان منتظر كه بابائي رو ببينه. ديشب عكس هواپيما رو ديده ميگه: مامي پيش بابائي
يعني ميخواست بگه دوباره سوار هواپيما بشيم و بريم پيش بابائي
ول كن قضيه هم نبود هركاري كردم كه حواسش از عكس هواپيما پرت بشه نشد كه نشد ، به بابائي زنگ ردم با هم حرف زديم و نازنين هم آروم شد.
سه شنبه شب سرساعت 9 خاموشي رو زديم كه نازي بخوابه ولي همچنان به هر دليل و بهانه اي اينقدر طول كشيد كه شد ساعت 10 ، به نازي ميگم : مامي جان تو نمي خواي امشب بخوابي ؟ ميگه : مامي دون ، بابائي
بلافاصله پاشدم و زنگ زدم به بابائي هنوز گوشي توي دستش بود كه روي پام خوابش برد ، خيالش راحت شده بود كه بابائي يك جايي كه هنوز هم ميگه "دوست دارم نازي جون" و اين براي قلب ، مغز ، روح و روان نازي كافيه كه خواب راحت و زندگي آرومي داشته باشه.
باباجوني ، عزيز جون دوست داريم قد يك دنيا و خسته نباشي.