Wednesday, February 06, 2008

نقاشی

مدتیه که نازنین نقاشیهایی میکشه که روش فکر میکنه و میدونه داره چیکار میکنه و نقاشیهاش که اینجا گذاشتم از جمعه همین هفته است.

مشغول کارم بودم پای کامپیوتر که نازنین گفت مامان ببین این ماشین قشنگ, بدون اینکه نگاه کنم گفتم آره مامان جون , شب که نازنین خوابید , من وحمید داشتیم صحبت میکردیم که گفتم نازنین امروز ماشین کشیده بگذار ببینم کجاست که این عکس رو پیدا کردیم.

این هم یک آدم بزرگ
هپی فیس و سد فیس و توضیحاتی که خودش مینوسه
نازنین نقاشی میکنه و ما نگاهش میکنیم , مامان این چیه اینقدر کوچیک کشیدی بزرگتر نقاشی کن , مامان این امین که نی نی هست
دست خودش رو نقاشی کرده


نازنین: مامانی ببین چی کشیدم , من:این چیه مامان, نازنین میگه این همونیه که توش قند میریزن (قندان) و توضیحات بالا که نوشته از نقاشی های مدرسه , مامانی ببین امروز میس استانتن رو کشیدم , موهاش بلند , خوشحال روز شنبه پارک زعبیل

خورشید پشت ابر (روز شنبه)