Sunday, March 29, 2009

مهمونی تولد

دیباجون مهمون کوچولوی نازنین
تولدت مبارک


آقا عماد مهمون نازنین

Friday, March 27, 2009

تولدت مبارک


9:20 دقیقه 5 سال پیش 7 فروردین یک فرشته به دنیا اومد.
شد نازنین
شد وسعت آرزوی ما
شد میوه دل ما
شد هلوی بابا
شد رفیق و همدم مامانی
شد بهترین لحظه ها
شد بهترین و مهمترین ما
شد عشق ,شد امید,شد آینده,شد همه چیز ما
یعنی میشه به چه زبونی و چطوری شکر این نازنین گفت

عزیز دلمون, نازنین تولدت مبارک


*******
من همینطور که دارم نازنین میبوسم میگم: خدایا شکرت که نازنین به ما دادی
نازنین میگه: خدایا شکرت که منو به مامان و بابا دادی

Saturday, March 07, 2009

شوهر

امشب رفته بودیم جائی دیدنی , دخترهای خانواده نازنین و دست انداخته بودن که میخواهی برادر ما شوهرت بشه ؟
نازنین هم بدون رودربایستی گفت : ما یک شوهر خوب داریم ولی اینجا نیست جمعه میاد اسمش هم حمید دیگه هم شوهر نمیخوایم
همه از خنده به خودشون میپیچیدن که ما از خودت خواستگاری کردیم نه از مامانت

این روزها

تاون سنتر ,بعد از خوردن شام

جمعه ,پارک ممزریک تجربه جدید, باد کردن آدامس

این شتر از نوع عربیش, چشم شتر رو وقتی دیدم اینقدر خندیدم که نمی تونستم خودمو کنترل کنم.

baba I LOVE YOU nazanin
پیغام نازنین به بابائی وقتی که من چت میکردم .