Monday, September 28, 2009

فعالیتهای مدرسه


22 سپتامبر
روز چیدن سیب بود از قبل نامه داده بودن , شرایط درخواستی توی نامه به اجراء درآمد و نازنین برای یک تجربه جدید آماده و هیجان زده بود
عصر که برگشته بود کلی حرف داشت که 100 برابر هیجان بیشتر تعریف میکرد
چین سیب, تراکتور سواری با ویگلی ویگلی زیاد, بز با گوشهای جالب و ریش , مرغابی هائی که خواک میخوردن وبعد هم آب میخوردن که بره پائین, عسل , ...
****
25 سپتامیر
نازنین تا از سرویس پیاده شد 2تا ورقه که بعدا معلوم شد یکی استیکر تتو و یکی مقواری لای کتاب داد دستم , پرسیدم مامان اینا چیه؟ گفت امروز رفته بود پیاده روی Terry fox , پرسیدم خوب چیکار کردین ؟!!!! تعریف کرد که رفتن پیاده روی اونجا کمپ بود , خونه بوده و نازنین خواب آلود بیشتر توضیح نداد , اما من نمیدونستم که این چه جور پیاده روی بوده که اسم هم داشته !!! بهش گفتم خوب نگفتن که این برای چیه ؟ گفت؟ مامان برو گوگل کن میفهمی دیگه
نتیجه گوگل اینجا هست برای کسائی که مثل من نمی دونن.

Friday, September 25, 2009

تا آخر شماره

نازنین وقت خواب خیلی دوست داره که صحبت کنیم, یا قصه باشه یا حرفهای روزمره و چیزرهای جدید که سوال میکنه امشب وقت خواب نازنین: مامان میدونی که من چقدر تو و بابائی رو دوست دارم؟
من: نه چقدر؟!!
نازنین: تا آخر شماره تو و بابائی رو دوست دارم
*****
نازنین حالا 2 تا دندون نقره ای داره که روکشهای دندون های سمت زاست بالا و پائین هستن .
یک جلسه دیکه از دندون پزشکی مونده تا حالا 3جلسه برای 2 طرف فک پائین و فک سمت راست بالا رفتیم
بیشترین گریه که کرد برای فک بالا بود که اینقدر گریه کرد تا بالا آورد , دکتر میگفت: نکنه دفعه قبل که گریه نمیکرده میخواسته به باباش بگه که خیلی صبر داره و شجاع, گفتم دکتر شاید الان هم که گریه میکنه برای اینکه جای باباش پشت سر من خالیه و دلش برای باباش تنگ شده.
***
2 هفته از وقتی که مدرسه فرانسه رو شروع کرده گذشته , تمام این روزها تا مدرسه پیاده میرفتیم ( یک ساعت رفت و برگشت), برای من که خسته کننده بود , برای نازنین بیشتر , 1-2 بار با کالسکه رفت بعد بهش گفتن که راه بیا که ماهیچه های پات عادت کنه ( راست میکن اینفدر که ما تو این 1 ماه راه رفتیم تو 20 سال دبی راه نرفته بودیم)
نازنین صبح میره Tiny Tots عصر میره Dallington P.S. روزهای چهارشنبه میره کلاس فارسی ,
روزچهارشنبه نازنین به من میگه: مامانی میدونی من از صبح 3تا مدرسه رفتم
از دوشنبه 28 کلاس شنا هم شروع میشه , تا 9 هفته
***
نازنین تا حالا 2 بار به من گفته تو اشتباه کردی اومدی کانادا
که بابائی اینقدر دیر بیاد پیش ما
که ما فامیلی نداشته باشیم
که من یادم بره خونه دبی مون چطوری بوده
که من شبها تو تاب نخوایم
که من اینجا گرمم میشه و دوست دارم سردم باشه
که میخوام برم کلینیک بابائی
که دلم برای نگین تنگ شده
که ......
من باز هم فکر میکنم امیدوارم که اشتباه نکرده باشم ( دلم برای وابستگی تنگ شده )

Sunday, September 06, 2009

و اما این روزها

نزدیکای Balm Beach -صبحانه
کلاس سفال

-دبی خداحافظی از مدرسه شوئفات

نازنین و داداشی- مشهد

نازنین و کیانا-اصفهان

26 ژوئن دبی-مشهد خانواده رو دیدیم و خیلی خوش گذشت
نازنین 2-3 جلسه کلاس سفال سازی
4 جلسه اسکیت
6روز رفتیم اصفهان
در کل این بار مشهد خیلی خوب بود ,مجلس نبود که وقتمون رو بگیره و با خانواده بودیم که خیلی خوب بود و آرامش بیشتر بود
اصفهان هم اصلا خونه نبودیم و همش مهمونی بود که خیلی خوب بود.
*****
4اگست -ابوظبی -تونتو
هفته اول مهمون خاله منیره بودیم تا خونه گرفتیم
دومین روز دندون نازنین درد گرفت -2 روز بعد ,اولین دندون نازنین رو کشیدیم و الان هم تحت نظر دکتر که بقیه دندونهاش هم درست بشه.
مدرسه که بزرگترین دقدقه بود , بعد از چند روز فهمیدیم که بچه ها بر اساس سال تولدشون مدرسه میرن یعنی نازنین که 2004 به دنیا اومده باید senior kindergarden یعنی همون کلاسی که خونده و هیچ تبعیضی نیست, گفتیم بره امسال مدرسه فرانسوی که براش تازگی داره و کمی هم میدونه ولی جا نداشتن و مجبور شدیم که همین مدرسه عادی بنویسیم .
شیفت مدرسه نازنین عصر یعنی 5/12تا 3 بعد از ظهر , صبج هم براش کلاسهای tiny tots بره که وقتش پر بشه .
Ms. Holtzman---SK-A
توکل به خدا
نازنین و امین هم که مثل تام و جری با هم هستن , همدیگرو دوست دارن و حسادت هم میکنن , امین بی طرف تره ولی نازنین که بزرگتره بیشتر ... ولی راستش منتظرمدرسه هستیم که شروع بشه شاید این مشکل رفع بشه.